معنی پایتخت نیجریه
حل جدول
نیامى
آبوجا
ابوجا
پایتخت کشور نیجریه
ابوجا
آبوجا
پایتخت پیشین نیجریه
لاگوس
واحدپول نیجریه
نایرا
پول نیجریه
نایرا
مرکز نیجریه
ابوجا
پایتخت
تختگاه
واژه پیشنهادی
کشور شیخ زکزاکی
لغت نامه دهخدا
پایتخت. [ت َ] (اِ مرکب) پاتخت. شهری که پادشاه در آن سکونت دارد و بعربی دارالسلطنه گویند. (غیاث اللغات). قُطب. حاکم نشین. کرسی. کرسی مملکتی.دارالملک. پادشائی. حضرت. واسطه. قاعده (تبریز قاعده آذربیجان است). قاعده ٔ ملک. عاصمه. قصبه. مستقر. مقر. مستقر ملک. نشست. نشست گاه. تختگاه. ام البلاد. سریر. سریرگاه. دارالاماره. دارالمملکه. دار مملکت: ثم عبدالعزیزبن موسی بن نصیر و سریره اشبیله. ثم ایوب بن حبیب اللحمی و سریره قرطبه. (نفخ الطیب ج 1 ص 140).
فرهنگ معین
(تَ) (اِمر.) شهری که محل مقر حکومت باشد.
فرهنگ عمید
شهری که مرکز سیاسی یک کشور، محل اقامت پادشاه یا رئیسجمهوری و هیئت دولت باشد،
فارسی به عربی
راسمال
معادل ابجد
1691